تو شبیه تموم گلدوزی های روی لباسم ، مهربونی !

باید اعتراف کنم دلیل عمده ی بیدار نشدن من بعد شونصد هزار بار صدا کردن بابا ، رسیدن به مرحله ی بیدار شدن با دست توعه که موهامو کنار میزنه و سر میخوره روی صورتم .. + و حتما دلیل خیلی چیزای دیگه .. + فضای بلاگستان دیگر دوست داشتنی و جذاب نیست .. خیلی از خودی ها،یا نیستند یا کمرنگند .. ما مانده ایم و تعداد زیادی از بیخودی ها و تک و توک خودی ها .. اینطوری میشود که دست و دل به نوشتن در اینجا نمیرود .. همین دو خط دو خط های زورکی هم برای نشان دادن علایم حیات است .. و الا نوشتن که زورکی شود یعنی یکجا میلنگد ..,همین چیزای ساده ...ادامه مطلب

یه روزی ، همینجوری که خودمونو زدیم به کوچه علی چپ ، همینجوری که دورمون شلوغ و سرمون هم ، همینجوریِ همینجوری ، یه گوشه ای آدمامون تنها تنها میمیرن .. تنها میمونیم ، همینجور که دورمون شلوغه .., ...ادامه مطلب