زندگی فقط اونجاش که بعد کلی حرف با انرژی و خنده هات سر برمیگردونی میبینی بی وقفه و آروم داره نگاهت میکنه ، یجوری که انگار اصلا نمیشنوه و فقط داره میبینه ، بعد پلک میزنه و دستتو میگیره و یواش میگه خیلی دوست دارم ..
چقدر شیفته ی این اوج و فرود لبخندام و چشماشم .. چشماش .. آخ چشماش ..
* در چشم های او هزاران درخت قهوه بود
که بی خوابی مرا تعبیر مینمود ..
باران بود که میبارید
و او بود که سخن میگفت ...
"کیومرث منشی زاده"
برچسب : نویسنده : jighe-soorati2016 بازدید : 219