آخه من نمیرم براش ؟ :)

ساخت وبلاگ

براش از ترکیه لباس آنلاین خریدم .. به دستم که رسید ، فقط دلم میخواست همونقدر هزینه کنم و برش گردونم به همون جایی که بود بس که ناشبیه بود به اون چیزی که تو ذهنم بود .. آستیناش قد دو تا دست سعید بود چاقیش :| خب نمیشد ! کادوشو بهش دادم  و کلی تو ذوقم خورده بود .. و فکرشو نمیکردم هرگز بپوشدش .. اما اون آستینشو تا میکنه و میده بالا که گشادیش معلوم نشه و خوشحالانه میپوشدش از اون روز .. آخه من نمیرم براش ؟ :)


#پنج_فروردین #اولین _سالگرد_عقدمون





قرار میشه برای روز مرد ، کنتاکی درست کنم برای خانواده .. ساعت هشته و من هنوز شروع نکردم .. دستام تو آرد و آب و مرغ غوطه وره و نیازمندم که دستی از پرده برون آید و کاری بکند که هیرو وار (hero) به کمکم میاد و با دقت بی نهایت کنتاکی ها رو سرخ میکنه .. انواع ابزارها رو روغنی میکنه و انواع ترفند ها رو استفاده میکنه که ببینه چجوری موقع سرخ کردنشون باید رفتار کرد با مرغا که پولکاشون نریزه :)) هر وقتم میرم ببینم داره چیکار میکنه ، با دستش مانع میشه و میخنده و میگه عهههه تو کاریت نباشه دیگه اوستا شدم :))  آخه من نمیرم براش؟ :)



#بیست_و_دوم_فروردین #روز_مرد




لاک بنفش میزنم و یه لباس بنفش میپوشم .. دستمو میبینه میگه اوه چقد پررنگه O_o  میگم عه به خاطر تو زدما :| میگه لاک زدی واسه من؟ :)) میگم آره واسه تو ستشون کردم که بدونی به فکرتم *_* قانع نمیشه ولی میخنده و میگه آهان ممنون و پیشونیمو میبوسه :)) آخه من نمیرم براش ؟ :)



#بیست_و_دوم_فروردین #روز_مرد




با هم میریم و به رودخونه کشف میکنیم .. میگم بریم پایین با اینکه میبینم برای رسیدن به رودخونه باید یه سراشیبی فاجعه رو بریم پایین .. سراشیبیاااا :| با دقت میگرده و یه راه امن برای پایین رفتن پیدا میکنه .. بهش میگم وای مراقب باش ، اصن بذار من برم جلو اگه قراره آش و لاش شیم ، من آش و لاش شم .. :|  میخنده و دستم میگیره و آروم آروم و همراه جیغای بی وقفه ی من میریم پایین که نزدیکای رودخونه میگه وااای مار !!مار سیاه!! برمیگرده میبینه من گوله کردم رفتم بالا :|  میخنده و ادامو درمیاره که " بذار من برم اش و لاش شم .. بعد میگم مار ، سر برگردوندم دیدم اصن نیس ،منو گذاشته فرار کرده  " .. :))  آخه من نمیرم براش ؟ :)



#یازده_فروردین #یازده_به_در



تخته نرد بازی میکنیم و پیاپی میبره .. هرجا میبینم دارم میبازم ، صفحه ی تخته نرد رو میبندم و مهره ها قاطی میشن و بازی خراب میشه .. میخنده و میگه ای بابا دستت خورد نشد ببازم که .. برده بودیا :))  آخه من نمیرم براش ؟ :)

تو شبیه تموم گلدوزی های روی لباسم ، مهربونی !...
ما را در سایت تو شبیه تموم گلدوزی های روی لباسم ، مهربونی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jighe-soorati2016 بازدید : 303 تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1396 ساعت: 17:11