لااقل آزاده باشید !

ساخت وبلاگ



گاهی وقت ها فکر میکنم ما کلا آدم های شور هر چیزی را درآوردن هستیم .. همین هم یعنی منصف نیستیم .. یعنی انگار حتما باید خودمان را بچسبانیم به یک حزبی که آن روزها مد است .. بعد هی حرف های درست و غلط همان حزب و همان حال و هوای آن روزها را بلغور کنیم ..

مثلا روز خشونت علیه زنان میشود همه مان ندا سر میدهیم که آی نرهای فلان شده ، همه تان خشونت علیه زنانید که هی از ما میخواهید غذا بپزیم و اینگونه جلوی پیشرفتمان را میگیرید .. بعد کمی میگذرد روز زن میشود و کادو میگیریم و همه مینویسیم "ممنون مهربان ترین آدم دنیا .. تو را که میبینم میفهمم مردها هم میتوانند فرشته باشند ".. بعد کمی میگذرد و روز مرد میشود و همه جا پر میشود از تکست هایی که تویش نوشته مردها را یکجور دیگری نگاه کنیم ، آن ها لاک نمیزنند و موقع ناراحتی هایشان گریه نمیکنند و دست هایشان به خاطر ما پینه بسته ..

میبینید ؟ ما کلا انگار وسط دریا ایستاده ایم و منتظریم یک موجی بیاید و ما سوارش بشویم .. شبکه های اجتماعی هزار فایده داشتند اما یک عیب بزرگ داشتند ، آن هم اینکه یک عده را بیخودی متفکر کردند و یک عده ی کثیری را بدون فکر .. صرفا مقلد .. اینگونه که گوشیمان را دستمان میگیریم و هی از این شبکه به آن شبکه میرویم و میخوانیم که نظر بقیه درمورد فلان موضوع چیست ، بعد هم شروع میکنیم به ریکورد کردن همان حرف ها و پس دادنشان .. یک عده ی کمی که شاید صلاحیت هم نداشته باشند ، برای عده ی بسیاری برنامه و تئوری میچینند و به جای همه فکر میکنند .. یادمان رفته است که تک تک ما ، خودمان فکر داریم .. یادمان رفته است که آزاده بودن را بیشتر از موج سواری باید یاد بگیریم .. که اگر درمورد مردها حرف میزنیم ، یادمان بیاید وقتی توی صف دستشویی ایستاده بودیم و باران گرفت ، مردی بدو بدو با چتر در دستش آمد سمت صف خانوم ها و همان جا با اینکه معذب بود و هی آسمان را نگاه میکرد و سرش را میکرد توی سقه اش ، ایستاد تا همسرش بیرون بیاید و مبادا ناز دلبرش کمی خیس شود .. یادمان بیاید که اگر حوصله نداشته ایم ، اخم کرده ایم ، گریه کرده ایم و بی دلیل غر زده ایم گاهی ، صبورانه نشسته اند و نگاهمان کرده اند .. دلخور شده اند و بعد که دیده اند از غصه شان پکریم گفته اند که" اصلا هم ناراحت نیستم قشنگ خانوم ، کو لبخندت عزیز من؟" .. وقتی داریم از خشونت علیه زنان حرف میزنیم و غذا پختنمان را محکم و مداوم میکوبیم توی سر مردها و میگوییم شما بوی قرمه سبزی را انداختید به تنمان که عطر آزادی از سرمان بپرد ، یادمان بیاید که آن ها هم هر روز به خاطر ما از رفتن به درکه و دربند و کورس گذاشتن در خیابان ایران زمین و عشق و حال و هر کاری کردن گذشته اند ، استرس داشته اند و سختی کشیده اند و ضرب گیر حوادث و سختی های زندگی شده اند که مبادا ترک بیفتد به روحمان .. یادمان بیاید اگر به ما میگویند "خانومم یکم روسریتو میاری جلوتر؟" ، خودشان هم برای انتخاب پیراهنشان و شلوارشان و حتی مدل ریششان و موهایشان از ما نظر پرسیده اند و غر نزده اند و صبح به صبح خودشان حواسشان بوده ما دقیقا چجوری بیشتر دوستشان داشتیم .. که اگر بحث رابطه ی جنسیست ، آنها حیوان هایی نیستند که دایما منتظر نشسته باشند که شکار نزدیکشان شود و این یک ابراز عاطفی هم هست و اینکه هی ادعا کنیم ما زن ها خیلی بی نیازیم ، با کلاس بودن و بالا بردن خودمان نیست و اتفاقا این ماییم که نرمال نیستیم برای یک زندگی مشترک .. که در کنار همه ی مردهای بدی شبیه شوهر اعظم ، مردهایی هستند که آنقدر خوبند و مهربانند که آدم هر روز دلش برایشان بریزد ..

این روزها ، روزهای معمولی ای هستند .. نه روز مرد است ، نه زن و نه خشونت علیه زنان .. کسی موج بزرگی علیه گروهی راه نمی اندازد که سوارش بشویم و تا یک جایی که دست ما نیست ، پیش برویم .. کاش بنشینیم و توی این روزهای معمولی ، برای همه ی اتفاقات زندگیمان فکر کنیم .. جای خواندن تفکرات هم سن و سال هایمان با عقاید بدون رفرنسشان ، بنشینیم و خودمان فکر کنیم ..خودمان برای خودمان و برای تمام روزهایی که موج های بلند می آیند و باید از سرمان بگذرند .. از سر خودمان و زندگیمان ..



تو شبیه تموم گلدوزی های روی لباسم ، مهربونی !...
ما را در سایت تو شبیه تموم گلدوزی های روی لباسم ، مهربونی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jighe-soorati2016 بازدید : 217 تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1396 ساعت: 13:52