میشود کمی برای خودم باشم؟!

ساخت وبلاگ

خب آدم خسته میشود بالاخره .. میبرد دیگر .. برمیدارد خودش را میبرد پشت کوه هایی که عمو زنجیر باف زنجیرش را انداخت پشتشان و قایم میشود .. شن میشود ، ماسه میشود ، میروز توی ترک ترک های کف بیابان و دیگر پیدایش نمیشود .. یعنی بعد از آن دیگر خودش نیست که حالا پیدایش بشود یا نشود .. خب آدم یک جا بالاخره خسته میشود دیگر .. بس که نمیگذارند گاهی برای خودت باشی .. بس که نمیگذارند بتوانی گاهی اصلا به هیچکس فکر نکنی ، به هیچ چیز و دلت نلرزد مبادا حالا که توی خودم هستم و حواسم فقط به خودم هست ، یک نفر بیاید دلخور شود که آی تو دیگر مرا نمیبینی و این بود توجهت؟!اینطوری بودی تو و نمیدانستم؟! .. که دلت نلرزد باز یک بحثی پیش بیاید و آدم ها حق خودشان بدانند که قدر تمام دنیا از تو توجه و نگاه و حرف طلبکار باشند و تو هی یک گوشه بنشینی و فکر کنی پس کی حق دارم برای خودم باشم ؟ برای خود تنهایم .. برای زن موبلند درونم .. هی یک گوشه بنشینی و ببینی دیگر داری خسته میشوی و کلافه میشوی و داره کنده میشوی از همه شان .. و ببینی چشم بی رمقت برای دیدن آدم ها هی سیاهی میرود و قلبی که دارد کنده میشود و طپشش را همه ی شهر میشنود ..


+ میشود کمی برای خودم کنار بگذاریدم و این همه توقعتان را برای خودتان نگه دارید ؟!...

تو شبیه تموم گلدوزی های روی لباسم ، مهربونی !...
ما را در سایت تو شبیه تموم گلدوزی های روی لباسم ، مهربونی ! دنبال می کنید

برچسب : میشود کمی برای من دعا کنی, نویسنده : jighe-soorati2016 بازدید : 275 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 22:55